Web Analytics Made Easy - Statcounter

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین؛«علیرضا خدابخشی» که به واقع عجیب‌ترین معاون سیاسی سازمان صداوسیما در تاریخ جمهوری اسلامی است، روز گذشته از این معاونت کنار رفت. اگرچه ابتدا خبر «برکناری» او منتشر شد و ساعتی بعد متن استعفا روی خروجی رسانه‌ها قرار گرفت، اما برای همه روشن است که ماجرای برنامه گفت‌وگوی ویژه خبری با حضور حمید رسایی و مطالبی که در این برنامه بیان شد، منجر به برکناری وی شده است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!


به گزارش اعتماد، خدابخشی که ۲۲ مهر ۱۴۰۰ با حکم پیمان جبلی به عنوان معاون سیاسی سازمان صداوسیما منصوب شده بود، در دو سال و اندی حضور خود بارها در جمع و حلقه نزدیکانش، در صحبت‌هایش میان مدیران و خبرنگاران صداوسیما و اظهاراتش با کارکنان این سازمان، خود را «چریک» خوانده و گفته بود که چریک‌ها عمر کوتاهی دارند و او نیز تصمیمی برای ماندگاری طولانی در صداوسیما ندارد بلکه تنها می‌خواهد بر اساس الگوی یک چریک تغییرات سریع در ساختار و عملکرد سازمان صداوسیما بدهد.

خدابخشی؛ متفاوت از اسلاف خود در معاونت سیاسی صداوسیما
معاونان سیاسی در سازمان صداوسیما در ادوار گذشته چهره‌های متفاوتی از «علیرضا خدابخشی» بودند و به نوعی قائم‌مقام سازمان و نفر اول در حوزه خبر محسوب می‌شدند. بدون تردید خبر مهم‌ترین رکن صداوسیما است و خبر صداوسیما زیرنظر معاونت سیاسی این سازمان، در عمل تریبون و زبان رسمی جمهوری اسلامی تلقی می‌شود. حوزه‌ای که توسط معاونت سیاسی این سازمان اداره و جهت‌دهی می‌شود.

از مرداد ۱۳۶۰، محمدحسن زورق، معاونت سیاسی صداوسیما را برعهده گرفت و تا سال ۶۸ در این سمت فعالیت می‌کرد. پس از تغییر و تحولاتی که در داخل سازمان صداوسیما در سال ۶۸ رخ داد، زورق جای خودش را به عبدالناصر همتی داد. همتی از سال ۱۳۶۸ تا سال ۱۳۷۳ معاون سیاسی سازمان صداوسیما بود. بیشتر این دوران را معاون محمد هاشمی بود و مقطع کوتاهی را هم با علی لاریجانی همکاری کرد، اما بعد از سازمان خارج شد.

با تثبیت و تسلط علی لاریجانی بر صدر ریاست صداوسیما، حسین محمدی به عنوان معاون سیاسی لاریجانی در تلویزیون جانشین همتی شد و در این دوران معاونت سیاسی هویت و شکل جدیدی گرفت از بخشی به عنوان «صرفا یک تنظیم‌گر ساده اخبار» به بازوی سیاستگذاری سازمان و رییسش تبدیل شد.

در اهمیت این تطور نقش و جایگاه می‌توان به ساخت برنامه «هویت» در این معاونت در سال ۱۳۷۵، ممنوع‌التصویر شدن برخی چهره‌ها یا سانسور برخی اخبار و جهت‌گیری عیان و تاثیرگذار این معاونت در انتخابات‌های ریاست‌جمهوری سال ۱۳۷۶ و ۱۳۸۰ اشاره کرد. «حسین محمدی» بعد از پایان کار و دوران فعالیت در معاونت سیاسی، به عنوان عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام و معاون بیت رهبری منصوب شد و هنوز هم این مسوولیت را برعهده دارد. پیش از حسین محمدی نیز دوره کوتاهی، علی آقامحمدی سرپرست این معاونت بود که او نیز امروز در دفتر رهبری حضور دارد و عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام است.

عبدالرضا رحمانی‌فضلی، دومین معاون سیاسی صداوسیما در دوره علی لاریجانی بود. عزت‌الله ضرغامی که به جای علی لاریجانی آمد، مجید آخوندی را به عنوان معاون سیاسی منصوب کرد. مجید آخوندی، اما یک رفت و برگشت را در معاونت سیاسی صداوسیما تجربه کرده است؛ آخوندی با ضرغامی آمد و در دوره دوم مسوولیت وی، علاوه بر معاونت سیاسی، ریاست هدفمندسازی یارانه‌ها را هم برعهده گرفت، اما در دوره سرفراز، بعد از تغییر معاونت سیاسی سازمان به معاونت خبر و انتصاب پیمان جبلی در این معاونت، برکنار شد، اما سرفراز که جایش را به علی‌عسگری داد و دوباره معاونت خبر به معاونت سیاسی تغییر پیدا کرد، مجددا این آخوندی بود که در صدر این پست قرار گرفت. تا اینجای کار معاونان سیاسی چهره‌های به طور کامل در چارچوب داخل نظام و با سابقه در فعالیت رسانه یا تجربه در بخش‌های مدیریتی هرچند کوتاه و محدود، در صداوسیما بودند.

وقتی علیرضا خدابخشی به این سمت منصوب شد، مجید آخوندی از این معاونت کنار رفت؛ چهره‌ای که ۳ دهه مسوولیت‌های مختلف را در صداوسیما تجربه کرده بود.

البته پیمان جبلی بعد از آخوندی در مقطع کوتاهی معاون سیاسی صداوسیما بود. او همچنین پیش از رسیدن به صندلی ریاست صداوسیما، مدیر شبکه العالم، مدیر پرس‌تی‌وی و معاون برون‌مرزی صداوسیما و بعد هم سفیر و بعد از تجربه کوتاه معاونت سیاسی، رییس سازمان صداوسیما شد.

جبلی که رییس صداوسیما شد، وحید جلیلی در جایگاه قائم‌مقامی او نشست و بعد خدابخشی - پسرخاله وحید و سعید جلیلی - به معاونت سیاسی آمد. همه سابقه او در صداوسیما به خدمتش در بخش رادیویی محدود بود؛ بخشی در برنامه‌های صبح رادیو که تحلیل و تفسیر اخبار صبحگاهی را برعهده داشت و بعد از این دوران فعالیت از صداوسیما نقل مکان کرد. در همان ایام بود که صحبت‌های جنجالی‌اش در ویدیو معروف و وایرال شده در سال‌های اخیر، از مواجهه با عزت‌الله ضرغامی، در کسوت رییس صداوسیما در تاریخ ثبت شد.

در ویدیوی کوتاهی که از اظهارات خدابخشی در این جلسه ضبط شده او حرف‌های جالبی می‌زند که مرور آن، در سال‌هایی که صداوسیما در ید اختیار جلیلیون و پسرخاله‌شان بود، خالی از لطف نیست. خدابخشی جوان در این ویدیوی کوتاه می‌گوید: «عرایضم را با یادی از علیرضا پهلوی، فرزند محمدرضای پهلوی شروع می‌کنم؛ اصراری ندارم بگویم اسم پهلوی را نمی‌برم.

اگر رییس رسانه ملی ما این اندازه ابا داشته باشد از اینکه اسمی از علیرضا پهلوی را ببرد، دیگه وای به حال اینکه چگونه می‌توانیم ادعا داشته باشیم که به صورت عقلانی می‌خواهیم از مبانی انقلاب دفاع کنیم. معتقدم صداوسیمای ما در جهت حاکمیت گفتمان رهبری در کشور کار نمی‌کند.»

خدابخشی که در این زمان دانشجوی دانشگاه امام‌صادق (ع) بود به تندی به ضرغامی تاخت و شیوه مدیریت او در صداوسیما را نقد کرد.

همان نقدها نوع نگاه این طیف را نشان می‌دهد که به نوعی حلقه ورودشان به سازمان صداوسیما شد. نقدهایی که خدابخشی در یک جلسه کوچک به ضرغامی بیان کرد و چند سال بعد وحید جلیلی در نامه‌های تندی علیه و خطاب به مدیران صداوسیما نوشت و در اقدامی بی‌سابقه به چهره‌هایی که تا پیش از این مورد عتاب و خطاب قرار نگرفته بودند، تاخت.

درست در روزهایی که سعید جلیلی در جلسات انتخاباتی اصولگرایان شرکت نمی‌کرد وحید جلیلی نامه تند انتقادی به حسین محمدی نوشت و تیغ نقد خود را نیز روی نام چند تن از ذی‌نفوذان در اداره صداوسیما تنظیم کرد و آنان را به کنایه «شیفتگان خدمت» خواند و نوشت که این گروه مناصب صداوسیما را بین خود دست به دست کرده‌اند، همگی بچه‌های دو کلاس از یک دبیرستان در تهران دهه پنجاه‌اند!

او با ذکر اسامی «حسین محمدی، مرتضی میرباقری، عزت ضرغامی و علی‌عسگری» به صراحت مدعی شد که این تیم هم‌قسم شده‌اند، نگذارند مدیریت رسانه ملی از چنگ بچه‌های خانی‌آباد و نازی‌آباد خارج شود!

لحن جلیلی در قبال چهره‌هایی همچون حسین محمدی که هم عضو دفتر رهبری است و هم عضویت در مجمع تشخیص مصلحت نظام را دارد به اندازه‌ای تند بود که روزنامه کیهان در یک یادداشت بی‌نام که در حمایت از حسین محمدی بود، به وحید جلیلی هشدار داد مراقب باشد که به سرنوشت «حشمت‌الله طبرزدی» مبتلا نشود.

سرنوشت نقدهای وحید جلیلی همان بود که روزنامه فرهیختگان در غائله نامه‌نگاری وحید جلیلی به آن اشاره کرده بود، سهمی از صداوسیما می‌خواست!

وحید جلیلی سهمش را حدود ۳ سال پیش گرفت و صداوسیما را با تغییرات مدیریتی زیادی از عرصه مدیران شبکه‌ها تا آوردن پسرخاله‌اش، علیرضا خدابخشی به معاونت سیاسی صداوسیما، به ایده‌ای که در ذهنش بود تبدیل کرد؛ قرارگاهی با مدیریت انقلابی!

دست روزگار بود یا دست‌های پشت‌پرده، اما وحید جلیلی بر مسند قائم‌مقامی صداوسیما تکیه زد و پسرخاله‌اش که خارج از سازمان مشغول کارهای آزاد بود را به معاونت سیاسی آورد و خدابخشی به اندازه‌ای از صداوسیما دور بود که هیچ کس در معاونت سیاسی او را نمی‌شناخت. او در رسانه‌های مکتوب فعالیت داشت و عمده فعالیت‌هایش نیز در حوزه‌های سیاسی و اقتصادی بود. زمانی به عنوان خبرنگار مجلس در روزنامه ابرار فعالیت می‌کرد و بعدها معاونت سردبیری روزنامه همشهری را برعهده گرفت.

مدیریت چریکی و تصمیمات انتحاری
خدابخشی از ابتدای ورود به معاونت سیاسی سازمان صداوسیما دست به اقدامات عجیب و انتحاری زد. اولین اقدام او این بود که عبدالرضا بوالی را که بیش از ۳۰ سال به عنوان رییس واحد مرکز خبری و بخش‌های مختلف فعالیت می‌کرد و سیدمهرداد سیدمهدی که او سال‌ها مدیر پخش سازمان صداوسیما بود -و از این دو نفر به عنوان قدرتمندترین زوج در حوزه خبر صداوسیما یاد می‌شد- را یک شبه عزل کرد. امروز سیدمهراد سیدمهدی، مدیر روابط عمومی دفتر رهبری است و بوالی نیز در این بخش فعالیت می‌کند.

او ساختارها را نیز بر هم ریخت و با شعار «تحول در خبر صداوسیما» ساختمان شبکه خبر را تغییر داد و خبرگزاری صداوسیما که به واحد مرکزی خبر معروف بود و شبکه خبر، پخش اخبار سیما، باشگاه خبرنگاران و خبر رادیو و پخش اخبار صدا را تلفیق کرد و ساختمان‌ها را خالی و باشگاه خبرنگاران را به طور کلی تعطیل کرد.

خرداد سال ۱۴۰۱ او درباره چرایی حذف برخی برندهای خبری در شبکه‌های سیما و همچنین شبکه خبر بیان کرد: این بخش‌های خبری حذف شده بخش‌های خبری موازی با خود داشتند مثل ساعت ۱۳ که مشروح بود یا ساعت ۱۴ که آن‌هم مشروح بود یا در بازه‌های زمانی دیگر هم این گونه بود.

وی درباره حذف «گفت‌وگوی ویژه خبری» از آنتن شبکه دو سیما هم عنوان کرد: بخش خبری ۳۰: ۲۲ اصلا مخاطب جدی‌ای نداشت و اتفاقا این‌گونه وضع بهتر شد گفت‌وگوی ویژه از شبکه دو کم مخاطب به شبکه یک پرمخاطب آمد و به این ترتیب تقویت شد.

راه‌اندازی میزهای خبری تخصصی بیان‌کننده نوع نگاه جریان جلیلی و خدابخشی به موضوعات خبری روز بودند. در کنار این خدابخشی در معاونت سیاسی بخش‌های مدیریتی در این معاونت سیاسی مدیران کل و مدیریت ارشد در صداوسیما را تعطیل کرد و تمرکز را بر سردبیران، دبیران و خبرنگاران گروه‌ها گذاشت. او با سیاست کوچک‌سازی منتقدان زیادی را برانگیخت، اما موازی‌کاری عریض و طویل در صداوسیما را محدود کرد.

دیگر در یک برنامه چندین لوگو از سازمان صداوسیما در قاب دوربین دیده نمی‌شد و همه بخش‌ها را در خبرگزاری صداوسیما متمرکز کرد. این سیاست در داخل معاونت سیاسی منتقدان جدی داشت. علاوه بر این خدابخشی نیروهای همفکر زیادی را وارد عرصه خبر صداوسیما کرد و عملا نسل جدیدی را به بدنه مدیریتی صداوسیما اضافه کرد که با این نیروها، تا سال‌ها نگاه و طرز فکر او در معاون سیاسی صداوسیما بیرون نخواهد رفت.

او در تغییرات محتوایی و تغییرات ساختاری و حتی تغییرات مکانی در صداوسیما اقدامات متفاوتی را انجام داده است که تغییر روز گذشته هیچ کدام از این ساختارها را به ریل سابق بر نمی‌گرداند. خدابخشی به‌رغم اینکه برخوردهای تندی داشت معتقد به رفتار متفاوت در صداوسیما بود.

او برخلاف اسلاف خود شأن مدیریتی بالایی برای خود قائل نبود و مثل بقیه کارکنان صداوسیما با وسایل حمل و نقل عمومی به سازمان می‌آمد و از راننده و وسایل شخصی استفاده نمی‌کرد، دفتری نداشت و همیشه در تحریریه می‌نشست و دیدارهایش در میان خبرنگاران بود و معتقد بود باید در فرم و شکل خبر صداوسیما تغییراتی بدهد؛ حتی تصمیم گرفت گریم مجریان خانم را ممنوع کند و تاکید کرد که گویندگان و مجریان خانم باید بدون هیچ گریم و آرایشی مقابل دوربین بروند.

مهر ماه ۱۴۰۱ و شایعه تغییر خدابخشی
در هفته‌های پایانی شهریور ۱۴۰۱ صداوسیما با چند چالش جدی مواجه شد؛ ماجرای هک شدن شبکه‌های صداوسیما آن‌هم هنگام پخش سخنان مقام معظم رهبری در یکی از بخش‌های خبری و در ادامه تعلل در ارائه توضیح و یک عذرخواهی احتمالی یا بدیهی از مواردی بود که در جریان این اتفاق، پرسش‌برانگیز شد.

از دیگر رویکردهای پرسش‌برانگیز صداوسیما در ایام قبل از هک شدن، پخش تصاویر مربوط به یک زن برهنه با افکت‌های حداقلی در بخش خبری ۳۰: ۲۰ -به عنوان زیرمجموعه معاونت سیاسی‌- بود. تصاویری که گرچه با هدف تقبیح عملکرد یک جریان سیاسی پخش شد، اما صدای انتقاد زیادی را بلند کرد. این اقدام بعدا با یک عذرخواهی همراه شد، اما عملکرد بخش‌های مختلف خبری صداوسیما در پوشش حوادث اخیر کشور نیز نقدی بوده که برخی کارشناسان در انتقال مرجعیت خبری ناآرامی‌های اخیر به شبکه‌های معاند خارج از کشور، مطرح کرده‌اند.

«افزایش سرعت در تامین نیازهای خبری مخاطبان» که ازجمله نکاتی است که در حکم ابتدایی خدابخشی بر آن تاکید شده بود به یکی از محورهای مورد انتقاد ازسوی کارشناسان تبدیل شد. در همان ایام محمد خدادی با نقد عملکرد رسانه‌ها ازجمله صداوسیما در حوادث اخیر، به ایسنا گفته است: «رویکرد کار رسانه‌ای‌مان هم با فراز و نشیب روبه‌رو است. برای همین است که در مقاطعی در صداوسیما یک چیزی را نشان می‌دهند و در مقطعی از نشان دادن همان مورد خاص خودداری می‌کنند. این به خاطر فراز و فرودهایی است که ما در سیاستگذاری داریم.

مدیران رسانه‌ای ما در فراز و فرودِ تغییرات قرار دارند و تجربیات میان آن‌ها منتقل نمی‌شود. به همان نسبت سیاست‌ها تغییر پیدا می‌کند و مخاطب، مخاطب پایدار نمی‌شود و مقطعی است. مخاطب تا می‌خواهد به تلویزیون اعتماد کند، دوباره اعتمادش سلب می‌شود؛ مخاطبی که مطابق با سلیقه و نیازش داده‌ها را می‌پذیرد.»

‌به‌رغم این شایعات، اما خدابخشی در صداوسیما ماندگار شد. واکنش پیمان جبلی هم در آن ایام به خبر تغییر معاون سیاسی در حاشیه جلسه هیات دولت بازتاب زیادی داشت: «من خبری از تغییر نشنیدم؛ شما هم سرتون رو خیلی گرم این بحث‌ها نکنید!»

تک و پاتک پایداری‌ها و قالیباف و برکناری خدابخشی
تغییر خدابخشی به عنوان معاون صداوسیما از گفت‌وگوی ویژه خبری کلید خورد، وقتی حمید رسایی به عنوان منتخب سوم تهران و فردی که بالاتر از قالیباف در انتخابات مجلس دوازدهم قرار گرفت به صداوسیما آمد و به صریح‌ترین شکل ممکن مدعی شد که «تسنیم و روزنامه جوان، دو رسانه مربوط به سپاه حامی جدی محمدباقر قالیباف» هستند.

البته رسایی این اظهارات را در مناظره تلویزیونی با اصرار مجری این برنامه بیان کرد. در شرایطی که رسایی سعی داشت در لفافه سخن بگوید، مجری این برنامه برخلاف روال مجریان صداوسیما که در بحث‌ها و مناظرات تلویزیونی اشخاص را از نام بردن افراد نهی می‌کردند، این‌بار با تهییج حمید رسایی بارها از او می‌خواست که با نام بردن از افراد، رویکرد مقابله و نزاع با آنان را در پیش بگیرد.

با پرسش‌های خلاف روال و مکرر مجری مبنی بر اینکه «نام ببرید نام ببرید چرا نام نمی‌برید؟» گفت: «خبرگزاری تسنیم و روزنامه جوان این کار را کرده‌اند. این ادعای رسایی مشخصا برای هر مخاطبی که واقعا مسائل را دنبال کرده باشد، مصداق یک دروغ بود.

اگر تسنیم و روزنامه جوان طی روزهای گذشته نقدی به رسایی نوشته‌اند در واقع همین بداخلاقی‌ها و جنگ و ستیزهای او را نکوهش کرده‌اند؛ نه آنکه خود از پیش وارد این ماجرا شوند. رسایی همچنین گفت که تعدادی از اعضای شورای ائتلاف، عضو هیات‌مدیره رسانه‌های سپاه هستند.»

خبرگزاری تسنیم در واکنش به این گفتگو نوشت: «برخی این‌چنین تحلیل می‌کنند که اقدام غیرحرفه‌ای مجری و پیش بردن برنامه در مسیری کاملا تقابل‌آمیز با تذکر رهبر معظم انقلاب نمی‌تواند انتخابی توسط خود مجری باشد بلکه احتمالا باید به پشت صحنه این برنامه و رفقای رسایی در رسانه ملی برگردد؛ هر چه باشد، یعنی چه صداوسیما در کنترل چنین برنامه‌ای ناکام باشد و چه برخی مسوولان ارشدش پشت صحنه ماجرا بوده باشند، چیزی از اصل موضوع و برآیند و خروجی آن کم نمی‌کند.

رسایی هم توییتی منتشر کرد که مضمون آن اتهام مشخص به یک نهاد انقلابی مبنی بر دخالت در انتخابات ادوار گذشته بود. او در توییتی دوپهلو نوشت که از مسوولان سپاه (سردار سلامی، سردار نقدی و رییس اطلاعات سپاه) سپاسگزارم که در «انتخابات این دوره» اجازه دخالت این نهاد در انتخابات را ندادند؛ معنای ضمنی این حرف اتهام به سپاه مبنی بر دخالت در ادوار گذشته است و قاعدتا مسوولان این نهاد انقلابی پیگیر اتهام صورت‌گرفته هم خواهند بود.»

خط‌دهی مستقیم خدابخشی به مجری موضوعی است که محمد عکاف، سردبیر خبرگزاری خانه ملت -‌خبرگزاری رسمی مجلس شورای اسلامی و مشخصا صدای رسای محمدباقر قالیباف‌- در توییتی مدعی آن شده و تاکید کرده «رفتار مجری و اظهاراتش با دستور مستقیم خدابخشی در اتاق رژی بوده و او در زمان پخش این برنامه به طور مستقیم با مجری در ارتباط بوده و کل برنامه و محتوای آن مطابق برنامه‌ریزی خدابخشی پیش رفته است.» خوشحالی تیم قالیباف از این برکناری در متن توییت عکاف مشخص است: «پرسیدم در آن شب کذایی که رسایی مهمان برنامه بود چه کسی در رژی پخش بود؟ گفت خدابخشی.

گفتم چه کسی توی گوشی به مجری برنامه می‌گفت آن سوالات را علیه ‎قالیباف و سپاه بپرسد؟ گفت: شخص خدابخشی. گفتم الان چه خبر؟ گفت تا به امروز این حجم از شادی کارکنان ‎صداوسیما را ندیده بودم.»

سعید احدیان، دستیار رسانه‌ای قالیباف که از چهره‌های لیست مشترک شانا و پایداری بود نیز یادداشتی در روزنامه خراسان نوشت و این رفتار صداوسیما را تقبیح و آن را غیرحرفه‌ای خواند و مدعی شد این اقدام صداوسیما برای زدن قالیباف و سپاه بوده است.

معاونت سیاسی کماکان در ید اختیار جلیلیون
محمدعلی صائب که حالا جایگزین خدابخشی شده، از سال ۷۹ تا ۸۹ در سمت‌های خبری رادیو پیام، رادیو جوان و رادیو ایران مشغول فعالیت بوده است. وی قائم‌مقامی اداره کل پخش اخبار صدا، خبرنگاری در معاونت خبر مرکز خراسان‌جنوبی تا سال ۹۴، معاونت خبر مرکز خراسان‌جنوبی تا سال ۹۸ و مسوولیت باشگاه خبرنگاران جوان این استان را نیز در کارنامه رسانه‌ای خود دارد. صائب، مدیر دفتر رییس سازمان صداوسیما در زمان دکتر جبلی بود و از شهریور ۱۴۰۱ ریاست خبرگزاری صداوسیما را برعهده داشت.

تردیدی نیست که برکناری خدابخشی به مذاق جریان قالیباف خوش آمده است، اما به نظر نمی‌رسد تغییر از خدابخشی به چهره جدید در معاونت سیاسی صداوسیما، تغییری رویکردی یا عقب‌نشینی جریان پایداری و جلیلی تلقی شود، چراکه با آمدن صائب در این سمت به جای خدابخشی، تغییر ریل جدی رخ نداده است.

صائب خودش و برادرش مسوول دفتر سعید جلیلی بودند و در عمل ریل تغییر نکرده و جبلی به خاطر فشارهای قالیباف تصمیم به تغییر گرفته، اما محمدعلی صائب، چهره جایگزین شده نیز از حلقه برادران جلیلی است. بنابراین صداوسیما و معاونت سیاسی‌اش تنها یک تغییر مهره را پشت سرگذاشته است و بعید به نظر می‌رسد در قرار باشد بر پاشنه دیگری بچرخد.

تغییرات صدا و سیما زیر سایه جلیلی و خدابخشی
پیوند پیمان جبلی و وحید جلیلی به دوران حضور سعید جلیلی در دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی بازمی‌گردد. پیوندی که در صدا و سیما با انتصاب علیرضا خدابخشی در معاونت سیاسی ضلع جدیدی به خود گرفت. مابقی تغییرات بعد از انتصاب خدابخشی را می‌توان ماحصل تصمیمات این حلقه دانست:

مهم‌ترین این تصمیمات رفتن محسن برمهانی به معاونت سیما بود که بعد از این انتصاب هر تغییر مدنظر جلیلی، با اشاره گوشه چشمی با امضا و حکم برمهانی انجام شد. معاون تازه‌نفس سیما هم در نخستین روز کاری خود حکم مدیران جدید ۶ شبکه تلویزیونی را امضا کرد، از این ۶ مدیرِ تازه، سه نفر از آنها، پیش از این نیز سابقه همکاری با وحید جلیلی را داشته‌اند.

مرادی که مسوولیت شبکه یک سیما را برعهده دارد، پیش از این قائم‌مقام جلیلی در معاونت فرهنگی شهرداری مشهد بود. بامروت‌نژاد که مسوولیت شبکه دو سیما و باطنی که مسوولیت شبکه امید را برعهده دارند، پیش از این در جشنواره عمار همکار جلیلی بوده‌اند.

با تغییر پرماجرای مدیر شبکه مستند -محسن یزدی که از نیروهای نزدیک به علی‌عسگری بود- در تیر ماه سال ۱۴۰۲ بین مدیران شبکه یک تا پنج و مدیران شبکه‌های آموزش، قرآن، نمایش، نسیم، امید، پویا و افق تنها دو مدیر از دوران علی‌عسگری باقی ماند؛ علی فروغی در شبکه سه و سعید اشناب در شبکه ۵.

این تغییرات البته در نیمه نخست سال جاری منجر به انتقادات تند اصولگرایان از وحید جلیلی شد. روزنامه جوان در یادداشتی از «انحصار در رسانه ملی» انتقاد کرد و خواستار استفاده از همه ظرفیت‌های جبهه اصولگرایی در صدا و سیما شد.

آنچه جوان، «انحصار در رسانه ملی» خوانده است به ترکیب تیم مدیریتی صداوسیما ذیل تصمیمات جلیلی اشاره دارد؛ ترکیب افرادی جوان که از حوزه هنری، سازمان تبلیغات، جشنواره فیلم عمار و حسینیه هنر به جام‌جم آمدند تا حلقه عدالتخواهان صداوسیما را تشکیل دهند.

یک روز پس از انتقاد روزنامه جوان، خبرگزاری تسنیم نیز طی گزارشی به تصمیم‌های وحید جلیلی در صدا و سیما تاخت و آن را مایه نگرانی «حزب‌اللهی‌ها» خواند و نوشت: «البته از آقای جلیلی چندان بعید نیست که بلافاصله در مواجهه با انتقادات بگوید این حرف‌ها همان حرف‌های ضدانقلاب است که می‌خواهد کلیت صدا و سیمایی را که متعلق به نظام است، نقد یا نفی کند؛ اشکالی ندارد.»

جلیلی، یک روز قبل از رسانه‌ای شدن خبر برکناری مدیر شبکه مستند، با نشریه سوره گفت‌وگویی انجام داده و در آن اشاره کرد که نمی‌خواهد برای یک گروه خاص و یک جریان خاص فعالیت کند و برنامه بسازد.

او در خلال این گفتگو در توجیه تصمیمات دوساله خود و پیمان جبلی برای تغییرات گسترده در میان مدیران صدا و سیما گفت: «می‌گویند یک مشت آدم‌های بی‌تجربه هستند! طرف از موشکی سپاه اینجا آمده معاون شده و هیچ اتفاق خاصی نیفتاده است، ولی آقای پیمان جبلی که سی سال در سازمان بوده بی‌تجربه می‌شود و سازمان را نمی‌شناسد.»

در مقابل نقد اصولگرایان به مدیریت انحصاری وحید جلیلی در صدا و سیما، یاران او نیز می‌گویند تحت فشار هستند. کنار رفتن یکی از مجریان برنامه جهان‌آرا از جانب برخی چهره‌های عدالتخواه، فشار بر جلیلی و این جریان در صدا و سیما تعبیر شده است.

امین سلیمی، از مجریان شبکه افق که برخی از قسمت‌های برنامه جهان‌آرا را نیز اجرا می‌کرد، تیر ماه سال جاری اعلام کرده که ناگزیر از کناره‌گیری از این برنامه و شبکه شده است.

ماجرای چهره عدالتخواه شبکه افق، به نقد این مجری به تصمیم مجلس در ارتباط با استیضاح وزیر کشور در ارتباط با بخشنامه انتخاباتی دولت رییسی بازمی‌گردد. سلیمی در برنامه جهان‌آرا گفته بود: «در موضوعی احساس تکلیف می‌کنید که وزیر استیضاح کنید؟ یعنی سر مسائل به حق دیگر، ورود به نظارت و سوال و استیضاح نمی‌کنید، اما می‌گویید اینجا وزیر کشور -به مجلس- گفت بالای چشم ما ابرو است، ورود کنیم و استیضاح کنیم وزیر را! این بازی با اختیارات مجلس است. من این رفتار را متوجه نشدم. مجلس ما چطور به مسائل نگاه می‌کند؟»

مرتضی‌کیا از دیگر چهره‌های عدالتخواه در یک پست اینستاگرامی در این باره نوشته است: به وحید جلیلی می‌توان انتقادات زیادی وارد کرد، اما فعلا مساله اصلی عملکرد مدعیان عدالتخواهی در صداوسیما نیست بلکه سوال مهم این است که چه ساز و کار و باندهای خشنی در حاکمیت رخنه کرده‌اند که حتی در زمانه‌ای که علی‌الظاهر وحید جلیلی عدالتخواه بر صدا و سیما تسلط دارد، تاب و توان دفاع از یک مجری یا حتی یک اجرای مطالبه‌گرانه و عدالتخواهانه را هم ندارد.

وحید اشتری، فعال جریان عدالتخواه در حساب‌های کاربری خود در شبکه‌های اجتماعی نوشت: «امین سلیمی به خاطر نقد ماجرای استیضاح وزیر کشور با همکاری مجلس موسوم به انقلابی و صدا و سیمای موسوم به تحول‌خواه، مجبور به کناره‌گیری رسمی از تلویزیون شد. واژگان انقلابی و تحول‌خواه عجب روزگار مبتذلی را تجربه می‌کنند.»

او در ادامه با تشریح سابقه و تاریخچه تشکیل شبکه افق نوشت: «الان افق با شبکه قرآن در قعر جدول نظرسنجی تلویزیون هستند. چنان شبکه انقلابی درست کردند که جا برای امثال سلیمی هم تنگ شده است. انقلابی‌گری را به خبر خوب‌پراکنی و اسپری کردن امید ترجمه کردند و هر کس ماله دستش بزرگ‌تر باشد، انقلابی‌تر است. همین چند دقیقه‌ای که در کم‌بیننده‌ترین شبکه تلویزیون یک مجری به سربازی اجباری و کارگران عسلویه و غارت هفت‌تپه اختصاص می‌داد را هم تحمل نکردند و خلاص.»

به نظر می‌رسد با آنچه از تیر ماه سال جاری آغاز شده و برکناری خدابخشی در پایان این سال ختم شده است، رخدادهای میدان عرض اندام حلقه «جلیلی و پایداری و عدالتخواهان» و «قالیبافی‌ها» وارد مرحله جدیدی شده، کماکان ادامه داشته باشد.

۲۲۰۵۷

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1882572

منبع: خبرآنلاین

کلیدواژه: تلویزیون بازیگران سینما و تلویزیون ایران برنامه های تلویزیونی پیمان جبلی معاونت سیاسی صداوسیما سیاسی سازمان صداوسیما سازمان صداوسیما معاونت سیاسی معاونت سیاسی علیرضا خدابخشی عنوان معاون گفت وگوی ویژه وحید جلیلی خبر صداوسیما علی لاریجانی صدا و سیما روزنامه جوان معاون سیاسی معاونت خبر حسین محمدی پیمان جبلی سعید جلیلی علی عسگری رسانه ملی رسانه ای رسانه ها سیما شد چهره ها شبکه ها بخش ها بر صدا سال ها تا سال

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.khabaronline.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرآنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۹۲۲۴۱۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

پشت‌ پرده مذاکرات مسکو و کی یف / توافق روسیه و اوکراین چطور از دست رفت؟

در ساعات اولیه 24 فوریه سال 2022، نیروی هوایی روسیه به اهدافی در سراسر اوکراین حمله کرد. در همان زمان، پیاده‌نظام و نیروی زرهی مسکو از شمال، شرق و جنوب به اوکراین سرازیر شد. در روزهای بعد، روس‌ها تلاش کردند تا کی‌یف را محاصره کنند. این روزها و هفته‌های اول تهاجمی بود که می‌توانست به شکست اوکراین و به انقیاد درآمدن آن به دست روسیه منجر شود.   به گزارش کانال تلگرامی پریسکوپ ،  وقتی به گذشته نگاه می‌کنیم می‌بینیم که تقریباً معجزه‌ است که چنین اتفاقی رخ نداد. آنچه در میدان جنگ اتفاق افتاد به‌خوبی درک شده‌ است. نکته عجیب اینجاست که دیپلماسی فعال با مشارکت همزمان مسکو، کی‌یف و تعداد زیادی از بازیگران دیگر می‌توانست تنها چند هفته پس از شروع جنگ منجر به حل و فصل بحران شود. تا پایان مارس 2022، مجموعه‌ای از نشست‌های حضوری در بلاروس و ترکیه و تعاملات مجازی از طریق ویدئوکنفرانس، بیانیه استانبول را ایجاد کرد که چارچوبی را برای حل و فصل بحران شرح داده بود. مذاکره‌کنندگان اوکراینی و روسی سپس کار بر روی متن یک معاهده را آغاز کردند و پیشرفت قابل توجهی به سوی توافق داشتند. اما در ماه مه، مذاکرات قطع شد. جنگ ادامه یافت و از آن زمان تاکنون ده‌ها هزار نفر از هر دو طرف جان‌شان را از دست داده‌اند.   چرا اینطور شد؟ طرفین چقدر به پایان جنگ نزدیک بودند؟ و چرا آنها هرگز این معامله را نهایی نکردند؟   برای روشن شدن این ماجرا که اغلب از سوی بسیاری نادیده گرفته می‌شود، ما پیش‌نویس توافق‌نامه‌های مبادله‌شده بین دو طرف را بررسی کرده‌ایم و به جزئیاتی رسیدیم که برخی از آنها قبلاً گزارش نشده بودند. ما همچنین با چندین شرکت‌کننده در این گفت‌وگوها و همچنین با مقاماتی که در آن زمان در دولت‌های مهم غربی مشغول به کار بودند، مصاحبه‌هایی انجام داده‌ایم که نام‌شان را فاش نکرده‌اند و ما مصاحبه‌ها و اظهارات متعدد همزمان و جدیدتر با مقامات اوکراینی و روسی را که در زمان مذاکرات در حال خدمت بودند، مرور کرده‌ایم.   بسیاری از این موارد در یوتیوب در دسترس هستند. اما به زبان انگلیسی نیستند و بنابراین در غرب به‌طور گسترده‌ای فاش نشده‌اند. در نهایت، ما جدول زمانی رویدادها را از آغاز تهاجم تا پایان ماه مه، یعنی زمانی که مذاکرات شکست خورد، بررسی کردیم. وقتی همه این قطعات را کنار هم قرار دادیم، آنچه که دریافتیم بسیار شگفت‌انگیز بود و می‌تواند پیامدهای مهمی برای تلاش‌های دیپلماتیک آینده برای پایان دادن به جنگ داشته باشد.   برخی از ناظران و مقامات (از جمله برجسته‌ترین آنها ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهور روسیه) ادعا کرده‌اند که توافقی روی میز بود که به جنگ پایان می‌داد اما اوکراینی‌ها به دلیل فشار حامیان غربی خود و مفروضات آرزومندانه‌شان درباره ضعف نظامی روسیه، از مذاکره کنار کشیدند. برخی دیگر اهمیت این گفت‌وگوها را به‌طور کامل رد کرده و مدعی شده‌اند که طرفین صرفاً در حال بررسی پیشنهادات و خرید زمان برای تنظیم مجدد تلاش‌هایشان در میدان نبرد بودند.   برخی دیگر نیز پیش‌نویس توافقنامه را غیرجدی توصیف کردند. اگرچه آن تفاسیر حاوی حقیقت است، اما بیش از آنکه روشن‌کننده باشند، ابهام ایجاد می‌کنند. آنچه می‌خوانید این تفاسیر ساده را به چالش می‌کشد. علاوه بر این، چنین گزارش‌هایی، تک‌علتی واقعیت‌ها که در گذشته مهم بوده‌اند را به‌طور کامل از بین می‌برند و آن واقعیت این است که در بحبوحه تجاوزات بی‌سابقه مسکو، روس‌ها و اوکراینی‌ها تقریباً توافقی را نهایی کردند که به جنگ خاتمه می‌داد و تضمین‌های امنیتی چندجانبه را به اوکراین ارائه می‌کرد و شرایط را هموار می‌کرد. این شرایط عبارت بود از پیشنهادی برای بی‌طرفی دائمی اوکراین و عضویتش در اتحادیه اروپا.   با این حال، توافق نهایی به دلایل متعددی حاصل نشد. شرکای غربی کی‌یف تمایلی به مذاکره با روسیه نداشتند، به‌ویژه مذاکراتی که می‌توانست تعهدات جدیدی را برای آنها در خصوص تضمین امنیت اوکراین ایجاد کند. فضای افکار عمومی در اوکراین با آشکار شدن جنایات روسیه در ایرپین و بوچا به شدت تند شد و با شکست روسیه در محاصره کی‌یف، ولودیمیر زلنسکی بیشتر مطمئن شد که با حمایت متناسب غرب، می‌تواند در جنگ پیروز شود.   در نهایت، اگرچه تلاش طرفین برای حل و فصل اختلافات طولانی‌مدت بر سر ساختار امنیتی، چشم‌انداز یک راه‌حل پایدار برای جنگ و ثبات پایدار منطقه‌ای جدی بود، اما هدف آنها بلندپروازانه و انتظارات‌شان عجولانه بود. آنها تلاش کردند تا یک توافق جامع را حتی در زمانی که آتش‌‌بس اولیه دور از دسترس بود، به دست آورند.   امروز که چشم‌انداز مذاکرات مبهم به نظر می‌رسد و روابط بین طرفین تقریباً وجود ندارد، تاریخ مذاکرات بهار 2022 ممکن است نوعی حواس‌پرتی یا بی‌خردی به نظر برسد که چشم‌انداز ضعیف و قابل اعمالی را برای شرایط فعلی به دست می‌دهد. اما پوتین و زلنسکی همه را با تمایل متقابل خود برای در نظر گرفتن امتیازات گسترده برای پایان دادن به جنگ شگفت‌زده کردند. آنها ممکن است در آینده دوباره همه را غافلگیر کنند. اطمینان یا ضمانت؟ روس‌ها با حمله به اوکراین چه کاری می‌خواستند انجام دهند؟ در 24 فوریه 2022، پوتین سخنرانی‌ای کرد که در آن هدف تهاجم را نازی‌زدایی از اوکراین توصیف کرد. معقول‌ترین تعبیر از «نازی‌زدایی» این بود که پوتین به‌دنبال سرنگونی دولت کی‌یف بود و احتمالاً قصد داشت زلنسکی را در این فرآیند بکشد یا دستگیر کند. با این حال، چند روز پس از آغاز تهاجم، مسکو شروع به بررسی برای یافتن زمینه‌هایی برای مصالحه کرد. جنگی که پوتین انتظار داشت خیلی راحت تمام شود، نتیجه مورد نظر را نداشت و پوتین خیلی زود برای گفت‌وگو آمادگی نشان داد و معنایش این است که ایده تغییر رژیم را کنار گذاشته بود.   زلنسکی، مانند دوران قبل از جنگ، علاقه فوری به ملاقات شخصی با پوتین را ابراز کرد. اگرچه پوتین از گفت‌وگوی مستقیم با زلنسکی خودداری کرد، اما یک تیم مذاکره‌کننده را منصوب کرد. الکساندر لوکاشنکو، رئیس‌جمهور بلاروس نقش میانجی را ایفا کرد. گفت‌وگوها در 28 فوریه در یکی از اقامتگاه‌های بزرگ لوکاشنکو در نزدیکی روستای لیاسکاویچی، در 30 مایلی مرز بلاروس و اوکراین آغاز شد.   هیئت اوکراینی به ریاست داوید آراخامیا، رهبر پارلمانی حزب سیاسی زلنسکی و الکسی رزنیکوف، وزیر دفاع، میخایلو پودولیاک، مشاور رئیس‌جمهور و دیگر مقامات ارشد بود. هیئت روسی توسط ولادیمیر مدینسکی، مشاور ارشد رئیس‌جمهور روسیه که پیش از آن وزیر فرهنگ بود، رهبری می‌شد. معاونان وزیر دفاع و امور خارجه و غیره نیز در آن جلسه حضور داشتند.   در اولین جلسه، روس‌ها مجموعه‌ای از شرایط سخت را ارائه کردند و عملاً خواستار تسلیم اوکراین شدند. این آغاز، سازنده نبود. اما با ادامه بدتر شدن موقعیت مسکو در میدان نبرد، مواضع آنها در میز مذاکره تعدیل شد. بنابراین در 3 و 7 مارس، طرفین دور دوم و سوم مذاکرات را این بار در کامیانیوکی، در خاک بلاروس و درست در آن سوی مرز لهستان برگزار کردند.   هیئت اوکراینی خواسته‌های خود را ارائه کرد: آتش‌بس فوری و ایجاد کریدورهای بشردوستانه که به غیرنظامیان اجازه می‌دهد با خیال راحت منطقه جنگی را ترک کنند. در دور سوم مذاکرات بود که روس‌‌ها و اوکراینی‌ها برای اولین بار پیش‌نویس‌ها را بررسی کردند. به گفته مدینسکی، این‌ها پیش‌نویس‌های روسی بود که هیئت مدینسکی از مسکو آورده بود و احتمالاً دربردارنده اصرار مسکو بر وضعیت بی‌طرفی اوکراین بود.   در این مرحله، جلسات حضوری برای نزدیک به سه هفته متوقف شد. هرچند هیئت‌ها از طریق Zoom به ملاقات خود ادامه دادند. در آن گفت‌وگوها، اوکراینی‌ها شروع به تمرکز بر روی موضوعی کردند که از دیدگاه آنها به جنگ پایان می‌داد: ارائه تضمین‌های امنیتی که سایر کشورها را ملزم می‌کند در صورت حمله مجدد روسیه در آینده، از اوکراین دفاع کنند.   کاملاً مشخص نیست که کی‌یف اولین بار چه زمانی این موضوع را در گفت‌وگو با روس‌ها یا کشورهای غربی مطرح کرد اما در 10 مارس، دیمیتری کولبا، وزیر امور خارجه اوکراین، که در آن زمان در آنتالیا، برای دیدار با همتای روسی خود، سرگئی لاوروف، به سر می‌برد از یک «راه‌‌حل سیستماتیک و پایدار» برای اوکراین صحبت کرد و افزود که اوکراینی‌ها آماده گفت‌وگو درباره تضمین‌هایی هستند که کشورهای ناتو و روسیه می‌‌توانند به اوکراین بدهند.   به نظر می‌رسد که کولبا یک ضمانت امنیتی چندجانبه را در ذهن داشت؛ ترتیبی که به موجب آن قدرت‌های رقیب به امنیت کشور ثالث متعهد می‌شوند اماً به شرطی که با هیچ‌یک از طرفین متحد نخواهد شد. چنین توافقاتی عمدتاً پس از جنگ سرد از بین رفته بودند. درحالی‌که ائتلاف‌هایی مانند ناتو قصد دارند سیاست دفاع دسته‌جمعی را در برابر دشمن مشترک حفظ کنند، ضمانت‌های امنیتی چندجانبه برای جلوگیری از درگیری بین ضمانت‌دهنده‌ها بر سر به دست آوردن همسویی کشوری که به آن تضمین داده می‌شود و در نتیجه تضمین امنیت آن کشور طراحی شده است.   اوکراین تجربه تلخی از اطمینان امنیتی چندجانبه، در مقابل تضمین دارد. در سال 1994، اوکراین یادداشت بوداپست را امضا کرد و به معاهده منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای به‌عنوان یک کشور غیرهسته‌ای ملحق شد و موافقت کرد از آنچه در آن زمان سومین زرادخانه بزرگ جهان محسوب می‌شد، صرف‌نظر کند. در مقابل، روسیه، بریتانیا و ایالات متحده قول دادند که به اوکراین حمله نخواهند کرد.   با این حال، برخلاف باور نادرست عمومی، این توافق از امضاکنندگان می‌خواست که در صورت تجاوز به اوکراین، تنها خواستار تشکیل جلسه شورای امنیت شوند نه اینکه به دفاع از اوکراین بشتابند. تهاجم تمام‌عیار روسیه - و این واقعیت خشن که اوکراین به‌تنهایی در حال مبارزه در یک جنگ موجودیتی است – کی‌یف را به یافتن راهی برای پایان دادن به تجاوز و اطمینان از اینکه دیگر هرگز تکرار نخواهد شد، سوق داد.   در 14 مارس، درست زمانی که دو هیئت از طریق نرم‌افزار زوم در حال گفت‌وگو بودند، زلنسکی پیامی را در کانال تلگرامی خود منتشر کرد و خواستار «ارائه ضمانت‌های امنیتی مؤثر» شد که «مانند ضمانت‌های بوداپست» نبود. دو روز بعد، مشاور او، پودولیاک در مصاحبه‌ای با خبرنگاران اوکراینی توضیح داد که آنچه کی‌یف به دنبال آن است «ضمانت‌های امنیتی مطلق» است و این یعنی «امضاکنندگان... در صورت حمله به اوکراین، کنار نمانند. در عوض، در دفاع از اوکراین در یک درگیری مشارکت فعال داشته باشند.»   تقاضای اوکراین برای تنها نماندن، دوباره برای خود کاملاً قابل درک است. کی‌یف می‌خواست (و هنوز هم می‌خواهد) سازوکاری قابل اعتمادتر از نمایش حسن‌نیت روسیه، برای امنیت آینده خود داشته باشد. اما گرفتن ضمانت دشوار بود. نفتالی بنت در زمان مذاکرات، نخست‌وزیر اسرائیل بود و فعالانه میان دو طرف میانجیگری می‌کرد.   او در مصاحبه‌ای در فوریه 2023 توضیح داد که تلاش کرده است زلنسکی را از گیر افتادن در مسئله تضمین‌های امنیتی منصرف کند. بنت توضیح داد: «جوکی هست که درباره مردی گفته می‌شود که می‌خواهد پل بروکلین را به یک رهگذر بفروشد.» گفتم:«آمریکا به شما تضمین می‌دهد؟ آیا متعهد می‌شود که تا چند سال دیگر اگر روسیه تخلفی انجام دهد، سرباز بفرستد؟ بعد از ترک افغانستان و همه اینها؟» به او گفتم: «ولودیمیر! این اتفاق نمی‌افتد».   اگر بخواهیم ماجرا را دقیق‌تر بیان کنیم باید این سوال را مطرح کرد که اگر ایالات متحده و متحدانش تمایلی به ارائه چنین تضمینی به اوکراین (مثلاً در قالب پذیرش عضویت در ناتو) در دوره قبل از جنگ را نداشتند، چرا پس از اینکه روسیه به وضوح تمایل خود را برای حمله به اوکراین نشان داد، باید چنین تمایلی از خود نشان می‌دادند؟   مذاکره‌کنندگان اوکراینی پاسخی به این سوال دادند، اما در نهایت، همکاران غربی ریسک‌گریز آنها را متقاعد نکرد. موضع کی‌یف این بود که همانطور که مفهوم تضمین‌های نوظهور نشان می‌دهد، روسیه نیز ضمانت خواهد داد که به این معنی است که مسکو اساساً موافقت کرده است که در صورت حمله مجدد، سایر تضمین‌دهندگان موظف به مداخله در دفاع از اوکراین باشند. به عبارت دیگر، اگر مسکو بپذیرد که هرگونه تجاوز در آینده به اوکراین به معنای جنگ بین روسیه و ایالات متحده خواهد بود، دیگر تمایلی برای حمله به اوکراین نخواهد داشت چراکه در چنین شرایطی حمله به اوکراین حمله به یک متحد ناتو خواهد بود. پیشرفت بزرگ در تمام طول ماه مارس، نبردهای سنگین در تمام جبهه‌ها ادامه داشت. روس‌ها تلاش کردند چرنیهیف، خارکیف و سومی را تصرف کنند اما به‌طرز شگفت‌انگیزی شکست خوردند. هرچند هر سه شهر آسیب زیادی دیدند. در اواسط ماه مارس، پیشروی ارتش روسیه به سمت کی‌یف متوقف شده بود و روسیه تلفات زیادی را متحمل ‌شد. دو هیئت به گفت‌وگوهای خود از طریق ویدئوکنفرانس ادامه دادند، اما در تاریخ 29 مارس، این بار در استانبول ترکیه، با هم ملاقات حضوری داشتند.   در آنجا به نظر می‌رسید که آنها به پیشرفتی دست یافته‌اند. پس از این دیدار، طرفین اعلام کردند که با انتشار یک بیانیه مشترک موافقت کرده‌اند. شرایط این بیانیه به تفصیل در بیانیه مطبوعاتی دو طرف در استانبول توضیح داده شد. اما ما نسخه‌ای از متن کامل پیش‌نویس بیانیه را با عنوان «مفاد کلیدی معاهده ضمانت‌های امنیتی اوکراین» به دست آورده‌ایم.   به گفته شرکت‌کنندگان در این مذاکرات که با آنها مصاحبه کردیم، اوکراینی‌ها عمده پیش‌نویس این بیانیه را تهیه کرده بودند و روس‌ها به‌طور موقت ایده استفاده از آن را به‌عنوان چارچوب یک معاهده پذیرفته بودند؛ معاهده‌ای که در این بیانیه پیش‌بینی شده است، اوکراین را به‌عنوان یک کشور دائماً بی‌طرف و غیرهسته‌ای اعلام می‌کند. اوکراین قرار بود از هرگونه قصد برای پیوستن به ائتلاف‌های نظامی یا اجازه استقرار پایگاه‌ها یا نیروهای نظامی خارجی در خاک خود چشم‌پوشی ‌کند. در این بیانیه اعضای دائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد (از جمله روسیه) به همراه کانادا، آلمان، اسرائیل، ایتالیا، لهستان و ترکیه به‌عنوان ضامن‌های احتمالی ذکر شده‌اند.   در این بیانیه همچنین آمده بود که اگر اوکراین مورد حمله قرار گیرد و درخواست کمک کند، همه کشورهای ضامن موظف هستند پس از رایزنی با اوکراین و بین خود، به اوکراین برای بازگرداندن امنیتش کمک کنند. نکته قابل توجه این است که این تعهدات با دقت بسیار بیشتری نسبت به ماده 5 ناتو بیان شده است: ایجاد منطقه پروازممنوع، تهیه سلاح، یا مداخله مستقیم با نیروی نظامی دولت تضمین‌دهنده در این معاهده ذکر شده است.   قرار بر این بود که اگرچه اوکراین تحت چارچوب پیشنهادی برای همیشه بی‌‌طرف خواهد ماند، اما مسیر کی‌یف برای عضویت در اتحادیه اروپا باز بماند و کشورهای ضامن (از جمله روسیه) به صراحت «نیت خود را برای تسهیل عضویت اوکراین در اتحادیه اروپا تایید کنند.» این تعهد روسیه به اوکراین بسیار غیرعادی بود چراکه در سال 2013، پوتین به شدت بر ویکتور یانوکوویچ، رئیس‌جمهور وقت اوکراین فشار وارد کرده بود تا از توافقنامه ارتباط صرف با اتحادیه اروپا خارج شود. اما اکنون، روسیه تصمیم گرفته بود که با «تسهیل» پیوستن کامل اوکراین به اتحادیه اروپا موافقت کند.   اگرچه منافع اوکراین در به دست آوردن این تضمین‌های امنیتی روشن است، اما مشخص نیست که چرا روسیه با هر یک از این موارد موافقت کرده بود. فقط چند هفته قبل از آن، پوتین تلاش کرده بود تا پایتخت اوکراین را تصرف کند، دولت آن را برکنار کرده و یک رژیم دست‌نشانده را بر این کشور تحمیل کند. دور از ذهن به نظر می‌رسد که او ناگهان تصمیم گرفته باشد بپذیرد که اوکراین - که اکنون به لطف اقدامات خود پوتین بیش از هر زمان دیگری با روسیه دشمنی داشت - به عضویت اتحادیه اروپا درآید و استقلال و امنیتش توسط ایالات متحده و دیگر کشورها تضمین شود. با این حال، این بیانیه نشان می‌دهد که در آن زمان پوتین دقیقاً مایل به پذیرش چنین تعهداتی بود.   در پاسخ به این سوال و ابهامات آن فقط می‌توان حدسیاتی را مطرح کرد؛ نخست اینکه، حمله رعد‌آسای پوتین شکست خورد؛ شکست پوتین در اوایل ماه مارس دیگر واضح شده بود. شاید او در آن زمان حاضر شده بود که در صورت دریافت مهمترین خواسته‌اش، خسارات خود را کاهش دهد و آن خواسته این بود که اوکراین از آرزوهای خود مبنی بر پیوستن به ناتو چشم‌پوشی کند و هرگز نیروهای ناتو را در خاک خود میزبانی نکند.    پوتین می‌دانست که نمی‌تواند کل اوکراین را اشغال کرده و تحت کنترل درآورد اما حداقل این بود که می‌توانست به‌طور اساسی منافع امنیتی خود را به‌دست آورده و تضمین کند و از ورشکست شدن اقتصاد روسیه جلوگیری کرده و مانع از لکه‌دار شدن شهرت بین‌المللی روسیه شود.   این بیانیه همچنین ماده دیگری را در خود دارد؛ البته اگر با در نظر گرفتن تحولات آن سال به آن توجه کنیم، خیره‌‌کننده به نظر می‌رسد. این بیانیه از دو طرف می‌خواهد که به دنبال حل مسالمت‌آمیز اختلافات خود بر سر کریمه طی 10 تا 15 سال آینده باشند.   از زمانی که روسیه شبه‌جزیره را در سال 2014 به خاک خود ضمیمه کرد، هرگز حاضر به بحث در مورد وضعیت آن نشد و ادعا کرد که این منطقه متعلق به روسیه است و تفاوتی با مناطق دیگر روسیه ندارد. اما با موافقت با بیانیه مذکور، کرملین با پیشنهاد مذاکره بر سر وضعیت کریمه، به‌طور ضمنی اعتراف کرده بود که شرایط دقیقاً آنطور که پیشتر گفته بود، نیست.   مدینسکی، رئیس هیئت مذاکره‌کننده روسی، با اظهاراتی که در تاریخ 29 مارس و بلافاصله پس از پایان مذاکرات بیان کرد، کاملاً خوشبین به نظر می‌رسید. او توضیح داد که بحث‌های مربوط به معاهده بی‌طرفی اوکراین وارد مرحله عملی شده‌است. او تاکید کرد که همه پیچیدگی‌های مربوط به تعداد زیاد تصمیم‌گیرندگان اوکراین در این معاهده لحاظ شده و این امکان وجود دارد که ولادیمیر پوتین و ولودیمیر زلنسکی این معاهده را در آینده قابل‌پیش‌بینی امضا کنند.   وی روز بعد به خبرنگاران گفت:«دیروز طرف اوکراینی برای اولین بار به صورت کتبی آمادگی خود را برای اجرای یکسری از مهمترین شروط مد نظر برای ایجاد روابط عادی و حفظ حسن همجواری با روسیه در آینده اعلام کرد.» او ادامه داد: «آنها اصول و چارچوب‌های توافق احتمالی در آینده را به صورت مکتوب به ما تحویل داده‌اند.»   در همین حال، روسیه تلاش‌های خود برای تصرف کی‌یف را کنار گذاشته بود و در حال عقب کشیدن نیروهای خود از کل جبهه شمالی بود. الکساندر فومین، معاون وزیر دفاع روسیه، این تصمیم را در تاریخ ۲۹ مارس در استانبول اعلام کرد و این اقدام را تلاشی برای ایجاد اعتماد متقابل توصیف کرد. اما در واقع این عقب‌نشینی یک عقب‌نشینی اجباری بود. روس‌ها توانایی‌های خود را دست‌کم گرفته بودند و مقاومت اوکراین را نیز دست‌کم گرفته بودند و اکنون شکست خود را تحت عنوان یک اقدام دیپلماتیک مهربانانه برای تسهیل گفت‌وگوهای صلح لاپوشانی می‌کردند.   عقب‌نشینی روسیه عواقب گسترده‌ای داشت. این اقدام عزم زلنسکی را برای جنگیدن تشدید کرد و تهدید فوری برای دولت او را از بین برد و نشان داد که اگر نتوان ماشین نظامی افتخارآمیز پوتین را در میدان جنگ شکست داد، حداقل می‌توان آن را وادار به عقب‌نشینی کرد. علاوه بر این، عقب‌نشینی روسیه از برخی از نقاط اوکراین برخی از مسیرهای مواصلاتی اوکراین را باز کرد و همین امر موجب شد که غرب بتواند با سهولت بیشتری کمک‌های بیشتری به کی‌یف برساند. سرانجام، این عقب‌نشینی زمینه را برای کشف وحشتناک جنایاتی که نیروهای روسی در حومه کی‌یف، بوچا و ایرپین مرتکب شده بودند، فراهم کرد. گزارش‌ها حاکی از آن است که نیروهای روسی در این مناطق به اقداماتی نظیر تجاوز، مثله‌کردن و قتل دست زده بودند.   گزارش‌های تهیه‌شده از بوچا از اوایل آوریل رفته‌رفته در تیتر اخبار شبکه‌های جهانی قرار گرفت. در تاریخ 4 آوریل، زلنسکی از این شهر دیدن کرد. روز بعد، او از طریق ویدئوکنفرانس با شورای امنیت سازمان ملل متحد صحبت کرد و روسیه را به ارتکاب جنایات جنگی در بوچا متهم کرد و نیروهای روسیه را با گروه تروریستی دولت اسلامی داعش، مقایسه کرد. زلنسکی از شورای امنیت سازمان ملل خواست روسیه را که یکی از اعضای دائم این شورا است، اخراج کند.   با این حال، قابل‌توجه است که دو طرف به‌رغم وقوع این رخدادها، همچنان به کار شبانه‌روزی خود بر روی معاهده‌ای که قرار بود پوتین و زلنسکی طی نشستی که در آینده‌ای نه‌چندان دور برگزار می‌شد، ادامه دادند. طرفین به‌طور فعال پیش‌نویس‌ها را با یکدیگر رد و بدل می‌کردند و به نظر می‌رسید شروع به اشتراک‌گذاری پیش‌نویس‌ها با سایر طرف‌ها کردند. بنت، در مصاحبه خود در فوریه 2023، گزارش داد که 17 یا 18 پیش‌نویس توافقنامه را دیده است.   لوکاشنکو نیز گزارش داد که حداقل یکی از این پیش‌نویس‌ها را دیده است. ما دو مورد از این پیش‌نویس‌ها را به دقت بررسی کرده‌ایم. یکی به تاریخ 12 آوریل و دیگری به تاریخ 15 آوریل. شرکت‌کنندگان در مذاکرات به ما گفتند که این دو پیش‌نویس، آخرین پیش‌نویس‌هایی بود که بین طرفین مبادله شد. این دو پیش‌نویس در بسیاری مفاد مشابه هم هستند اما تفاوت‌های مهمی نیز با هم دارند و هر دو نشان می‌دهند که این پیش‌نویس‌ها نتوانسته‌اند برخی مسائل کلیدی را به طور اساسی حل و فصل کنند.   نخست اینکه، درحالی‌که بیانیه و پیش‌نویس 12 آوریل به وضوح نشان می‌داد که کشورهای تضمین‌دهنده مستقلاً تصمیم خواهند گرفت که در صورت حمله به اوکراین به کمک کی‌یف بیایند یا خیر، در پیش‌نویس 15 آوریل، روس‌ها تلاش کردند با اصرار بر این موضوع، این ماده حیاتی را زیر پا بگذارند. پیشنهاد روس‌ها درج این جمله در پیش‌نویس بود که می‌گوید چنین اقدامی تنها «براساس تصمیمی که همه کشورهای ضامن با آن موافقت کرده‌اند» رخ می‌دهد.   این جمله به مهاجم احتمالی، یعنی روسیه، حق وتو می‌دهد. براساس یادداشت روی متن، اوکراینی‌ها این اصلاحیه را رد کردند و بر فرمول اصلی پافشاری کردند که می‌گفت همه ضامن‌ها تعهد فردی داشتند که قبل از انجام این کار به اجماع برسند. دوم، این پیش‌نویس‌ها حاوی چندین ماده است که با اصرار روسیه به معاهده اضافه شده‌اند، اما بخشی از بیانیه نبوده و مربوط به موضوعاتی بودند که اوکراین از بحث در مورد آن‌ها خودداری کرده بود.   در این مفاد پیشنهادی تاکید شده بود که اوکراین «فاشیسم، نازیسم، نئونازیسم و ناسیونالیسم تهاجمی» را ممنوع کند و به این منظور، شش قانون اوکراین (به‌طور کامل یا جزئی) که به‌طور گسترده به جنبه‌های بحث‌برانگیز تاریخ دوران شوروی می‌پردازد، باید لغو می‌شدند. تاکید روسیه به‌ویژه بر روی موضوع نقش ملی‌گرایان اوکراینی در طول جنگ جهانی دوم بود.   به‌راحتی می‌توان فهمید که چرا اوکراین در برابر اجازه دادن به روسیه برای تعیین سیاست‌های خود در زمینه حافظه تاریخی، به‌ویژه در زمینه معاهده تضمین‌های امنیتی، مقاومت می‌کرد و روس‌ها می‌دانستند که این مفاد پذیرش بقیه معاهده را برای اوکراینی‌ها دشوارتر می‌کند. بنابراین، می‌توان این مفاد پیشنهادی را نوعی کارشکنی روس‌ها در توافق قلمداد کرد.   با این حال، می‌توان اینطور نیز برداشت کرد که پوتین با ارائه این پیشنهادها قصد دارد تصویر خود را نزد افکار عمومی کشورش به‌عنوان رهبری که به اوکراین حمله کرده و حالا عقب‌نشینی کرده بود و بعد هم قصد داشت با این کشور صلح کند، حفظ کند. برای مثال، با وادار کردن اوکراین به لغو قوانینی که گذشته شوروی را محکوم می‌کردند و ملی‌گرایان اوکراینی را که در طول جنگ جهانی دوم با ارتش سرخ می‌جنگیدند به‌عنوان مبارز آزادی معرفی می‌کردند، کرملین می‌توانست استدلال کند که به هدف اعلام‌شده خود یعنی «نازی‌زدایی» از اوکراین دست یافته است.   اما احتمالاً معنای اصلی این عبارت این بود که دولت زلنسکی باید قدرت را واگذار می‌کرد چراکه از نظر روسیه، دولت زلنسکی نماد شیوع نازیسم در اوکراین بود. در پایان، مشخص نیست که آیا این مفاد معامله را به هم زدند یا خیر. آراخامیا، مذاکره‌کننده اصلی اوکراینی، بعداً اهمیت این مفاد را بازگو کرد. او در مصاحبه‌ای در نوامبر 2023 در یک برنامه خبری تلویزیونی اوکراین گفت، روسیه «تا آخرین لحظه امیدوار بود که بتواند ما را تحت فشار قرار دهد تا چنین توافقی را امضا کنیم، تا ما بی‌طرفی اتخاذ کنیم. این بزرگترین هدف آنها بود. اگر ما مانند فنلاند در زمان جنگ سرد بی‌طرفی را اتخاذ می‌کردیم و متعهد می‌شدیم که به ناتو نپیوندیم، آنها آماده بودند که جنگ را تمام کنند.»   اندازه و ساختار ارتش اوکراین نیز از موضوعاتی بود که مذاکرات را فشرده کرد. از 15 آوریل، دو طرف در این مورد کاملاً با هم اختلاف‌نظر داشتند. اوکراینی‌ها خواهان یک ارتش 250 هزار نفری در زمان صلح بودند. روس‌ها بر حداکثر 85 هزار نفر اصرار داشتند که بسیار کمتر از ارتش دائمی اوکراین قبل از تهاجم در سال 2022 بود. اوکراینی‌ها 850 تانک می‌خواستند اما روس‌ها فقط با 342 تانک موافق بودند. اختلاف درباره برد موشک‌های اوکراین بسیار عمیق بود. اوکراینی‌‌ها روی برد 280 و 174 کیلومتری موشک‌هایشان اصرار داشتند اما روس‌ها حداکثر با برد 40 کیلومتری موافق بودند.   مسئله مرزها و قلمرو عمدتاً در گفت‌وگوها کنار گذاشته شده بود. بدیهی است که ایده این بود که پوتین و زلنسکی در نشستی برنامه‌ریزی‌شده در مورد این موضوعات تصمیم بگیرند. به‌راحتی می‌توان تصور کرد که پوتین اصرار داشت تمام سرزمین‌هایی که نیروهایش قبلاً اشغال کرده بودند را حفظ کند. سوال این است که آیا زلنسکی می‌توانست متقاعد شود که با این غصب سرزمین موافقت کند؟   با وجود این اختلافات اساسی، پیش‌نویس 15 آوریل پیشنهاد می‌کرد که این معاهده ظرف دو هفته امضا شود. البته ممکن است آن تاریخ تغییر کرده باشد، اما نشان می‌‌دهد که دو تیم مذاکره‌کننده قصد داشتند سریع حرکت کنند. الکساندر چالی، یکی از مذاکره‌کنندگان اوکراینی، در یک رخداد علنی در دسامبر 2023، گفت:«ما در اواسط آوریل 2022 به پایان دادن جنگ با استفاده از یک راه‌حل صلح‌آمیز بسیار نزدیک بودیم. پوتین یک هفته پس از آغاز تجاوز به اوکراین، به این نتیجه رسید که اشتباه بزرگی مرتکب شده و سعی کرد هر کاری که ممکن است برای انعقاد توافق با اوکراین انجام دهد,» چه اتفاقی افتاد؟ پس چرا مذاکرات قطع شد؟ پوتین مدعی شده‌است که قدرت‌های غربی مداخله کردند و این توافق را ناکام گذاشتند، زیرا آنها بیشتر به تضعیف روسیه علاقه داشتند تا پایان دادن به جنگ. او مدعی شد که بوریس جانسون، که در آن زمان نخست‌وزیر بریتانیا بود، از طرف «دنیای آنگلوساکسون» به اوکراینی‌ها این پیام را داده بود که آنها باید «تا زمانی که پیروزی به دست می‌آید و روسیه یک شکست استراتژیک را متحمل می‌شود با روسیه بجنگند.»   واکنش غرب به این مذاکرات، هرچند تناسبی با کاریکاتور ترسیم‌شده از سوی پوتین نداشت، اما بسیار سرد بود. واشنگتن و متحدانش عمیقاً در مورد چشم‌انداز مسیر دیپلماتیکی که در استانبول در حال شکل‌گیری بود، تردید داشتند. به هر حال، این بیانیه مسئله سرزمین و مرزها را کنار گذاشته بود و طرفین در مورد سایر موضوعات حیاتی همچنان اختلاف‌نظر داشتند. از دیدگاه غرب، این مذاکرات، آن‌طوری نبود که به نتیجه برسد.   علاوه بر این، یکی از مقامات سابق ایالات متحده که در آن زمان روی موضوع اوکراین کار می‌کرد، به ما گفت که اوکراینی‌ها تا پس از صدور بیانیه با واشنگتن مشورت نکردند درحالی‌که توافقی که درباره‌اش مذاکره شده بود شامل تعهدات قانونی جدیدی برای ایالات متحده بود؛ از جمله اینکه آمریکا باید تعهد می‌داد که در صورت حمله روسیه به اوکراین، به‌طور مستقیم با استفاده از نیروها و امکانات خودش با روسیه وارد جنگ شود. این شرط به تنهایی می‌توانست پذیرش این معاهده را برای واشنگتن غیرممکن کند. بنابراین، غرب به جای استقبال از بیانیه استانبول و روند دیپلماتیک متعاقب آن، کمک‌های نظامی به کی‌یف را افزایش داد و فشار بر روسیه را از طریق اعمال یک رژیم تحریمی سفت و سخت، بیشتر کرد.   بریتانیا رهبری این روند را در پیش گرفت. پیش از این در تاریخ 30 مارس، به نظر می‌رسید که بوریس جانسون تمایلی به دیپلماسی نداشته باشد. او گفته بود که در عوض «ما باید به تشدید تحریم‌ها با اجرای یک برنامه فعالانه ادامه دهیم تا زمانی که تک‌تک نیروهای پوتین از اوکراین خارج شوند».   در تاریخ 9 آوریل، بوریس جانسون در کی‌یف ظاهر شد. او در آن زمان اولین رهبر خارجی بود که پس از خروج روسیه از پایتخت اوکراین به این کشور سفر کرده بود. گفته می‌شود که او به زلنسکی گفته بود فکر می‌کند «هرگونه معامله با پوتین بسیار زشت خواهد بود.» او به یاد می‌آورد که گفت: «هر معامله‌ای برای پوتین یک پیروزی خواهد بود: اگر چیزی به او بدهید، او فقط آن را نگه می‌دارد، آن را حفظ می‌کند و سپس برای حمله بعدی آماده می‌شود.»   آراخامیا در مصاحبه سال 2023، برخی پرده‌ها را کنار زد و به‌طور ضمنی تائید کرد که او بوریس جانسون را مسئول شکست مذاکرات می‌داند. او گفت: «وقتی از استانبول برگشتیم، بوریس جانسون به کی‌یف آمد و گفت که ما اصلاً با روس‌ها چیزی امضا نمی‌کنیم. بیائید فقط به جنگیدن ادامه دهیم.»   از آن زمان، پوتین بارها از اظهارات آراخامیا برای مقصر دانستن غرب در خصوص فروپاشی روند مذاکرات و نشان دادن تبعیت اوکراین از حامیان غربی‌اش، استفاده کرده است. هرچند برخی سخنان پوتین لفاظی‌ و غلو بوده است اما آراخامیا به یک مشکل واقعی اشاره کرد:«این بیانیه چارچوبی چندجانبه را ایجاد کرده بود که مستلزم تمایل غرب برای تعامل دیپلماتیک با روسیه و در نظر گرفتن تضمین امنیتی واقعی برای اوکراین بود. هیچ‌کدام از این موارد در آن زمان برای ایالات متحده و متحدانش اولویت نداشتند.»   آمریکایی‌ها در اظهارات عمومی خود، هرگز به اندازه جانسون نسبت به دیپلماسی بی‌اعتنا نبودند. اما به نظر نمی‌رسد که آن‌ها دیپلماسی را در رویکرد خودش در واکنش به تهاجم روسیه به اوکراین یک اولویت واقعی بدانند. آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه و لوید آستین، وزیر دفاع آمریکا دو هفته پس از جانسون، با هدف هماهنگی برای حمایت نظامی بیشتر از کی‌یف به اوکراین رفتند.   همانطور که بلینکن در یک کنفرانس مطبوعاتی پس از آن بیان کرد، «راهبردی که ما در پیش گرفته‌ایم حمایت گسترده از اوکراین، اعمال فشار گسترده علیه روسیه، همبستگی با بیش از 30 کشور درگیر در این تلاش‌ها است و این راهبرد نتایج واقعی دارد.»   با این حال، این ادعا که غرب اوکراین را مجبور به عقب‌نشینی از مذاکرات با روسیه کرد، بی‌اساس است. ادعاها نشان می‌دهد که کی‌یف هیچ نظر مخالفی در این مورد نداشته است. درست است که پیشنهادات غرب برای حمایت از اوکراین باید عزم زلنسکی را تقویت کرده باشد و به نظر می‌رسد فقدان شور و شوق غربی‌ها برای معامله با روسیه، علاقه او به دیپلماسی را کاهش داده باشد.   با این حال، در نهایت، زلنسکی در گفت‌وگوهای خود با رهبران غربی، پیگیری دیپلماسی با روسیه برای پایان دادن به جنگ را در اولویت قرار نداد. نه ایالات متحده و نه متحدانش درخواستی جدی از طرف او برای مشارکت در مسیر دیپلماتیک دریافت نکردند. در آن زمان، با توجه به ابراز همدردی عمومی در غرب با اوکراین، چنین فشاری می‌توانست سیاست غرب را تحت تأثیر قرار دهد.   زلنسکی همچنین بی‌تردید از جنایات روسیه در بوچا و ایرپین خشمگین بود و احتمالاً فهمیده بود که آنچه او از آن به‌عنوان «نسل‌کشی» روسیه در اوکراین یاد می‌کند، دیپلماسی با مسکو را از لحاظ سیاسی پرهزینه می‌کند. با این حال، کار پشت‌پرده روی پیش‌نویس معاهده ادامه یافت و حتی در روزها و هفته‌های پس از کشف جنایات جنگی روسیه تشدید هم شد. این خود نشان می‌دهد جنایات بوچا و ایرپین یک عامل ثانویه در تصمیم‌گیری کی‌یف بوده‌است.   اعتماد جدید اوکراینی‌ها به اینکه می‌توانند در جنگ پیروز شوند نیز به وضوح در به نتیجه نرسیدن مذاکرات نقش داشت. عقب‌نشینی روس‌ها از کی‌یف و سایر شهرهای بزرگ در شمال شرق و چشم‌انداز دریافت سلاح‌های بیشتر از غرب، تعادل نظامی را تغییر داد. خوش‌بینی نسبت به دستاوردهای احتمالی در میدان نبرد اغلب علاقه‌ی طرف‌های متخاصم را به سازش در میز مذاکره کاهش می‌دهد.   در واقع، در اواخر آوریل، اوکراین موضع خود را سخت‌تر کرد و خواستار خروج روسیه از دونباس به‌عنوان پیش‌شرط هر نوع معاهده‌ای بود. همانطور که اولکسی دانیلوف، رئیس شورای امنیت ملی و دفاع اوکراین در دوم ماه مه اعلام کرد: «توافق با روسیه غیرممکن است روسیه فقط یک گزینه دارد و آن این است که تسلیم شود.»   و سپس از بُعد روس‌ها، داستانی وجود دارد که ارزیابی آن دشوار است. آیا کل مذاکرات یک برنامه کاملاً سازماندهی‌شده بود یا مسکو به‌طور جدی به حل و فصل مشکل علاقه‌مند بود؟ آیا پوتین وقتی فهمید که غرب به این توافقنامه نمی‌پیوندد یا موضع اوکراین سخت‌تر شده است، دلسرد شد؟ حتی اگر روسیه و اوکراین بر اختلافات خود غلبه کرده بودند، چارچوب مذاکره آنها در استانبول مستلزم این بود که ایالات متحده و متحدانش نیز آن را بپذیرند و قدرت‌های غربی باید با مشارکت در مذاکرات روسیه و اوکراین، ریسک سیاسی می‌کردند و با تضمین امنیت اوکراین، اعتبار خود را به خطر انداختند.   در آن زمان و در دو سال بعد از آن، تمایل به پیگیری دیپلماسی پرمخاطره یا تعهد واقعی برای دفاع از اوکراین در آینده به‌طور قابل توجهی در واشنگتن و پایتخت‌های اروپایی وجود نداشت. آخرین دلیل شکست مذاکرات این است که مذاکره‌کنندگان گاری نظم امنیتی پس از جنگ را بر پشت اسب پایان دادن به جنگ بستند. دو طرف از موضوعات اساسی نظیر مدیریت درگیری و کاهش تنش و ایجاد کریدورهای بشردوستانه، آتش‌بس و خروج نیروها صرف‌نظر کردند و در عوض سعی کردند چیزی شبیه یک معاهده صلح بلندمدت ایجاد کنند که اختلافات امنیتی را که منشأ جنگ و تنش‌های ژئوپلیتیک چندین دهه‌ای بود، حل کنند. این یک تلاش قابل تحسین و بلندپروازانه بود اما بیش از حد آرزومندانه به نظر می‌رسید.   اگر بخواهیم منصف باشیم، باید گفت که روسیه، اوکراین و غرب مسیر را برعکس امتحان کرده بودند و همه به طرز بدی شکست خوردند. توافق‌نامه‌های مینسک که در سال‌های 2014 و 2015 به دنبال الحاق کریمه به روسیه و حمله به دونباس امضا شد، نکاتی مانند تاریخ و زمان توقف خصومت‌ها و اینکه کدام سیستم تسلیحاتی باید با چه فاصله‌ای نصب شود را شامل می‌شد.   نگرانی‌های امنیتی اصلی هر دو طرف به طور غیرمستقیم در این توافقنامه‌ها مورد توجه قرار گرفت. این سابقه حاکی از آن است که مذاکرات آینده باید در مسیرهای موازی پیش برود؛ به‌گونه‌ای که جنبه‌های عملی پایان دادن به جنگ در یک مسیر مورد بررسی قرار گیرد درحالی‌که موضوعات گسترده‌تر در مسیر دیگری پوشش داده شود. به خاطر داشته باشید در تاریخ 11 آوریل 2024، لوکاشنکو، واسطه اولیه مذاکرات صلح روسیه و اوکراین، خواستار بازگشت به پیش‌نویس معاهده بهار 2022 شد. او در گفت‌وگو با پوتین در کرملین گفت: «این یک موضع معقول است. این یک موقعیت قابل قبول برای اوکراین نیز بود. آنها با این موضع موافقت کردند.» پوتین پاسخ داد: «البته که آنها موافقت کرده بودند.»   اما در واقع، روس‌ها و اوکراینی‌ها هرگز به یک متن توافق نهایی نرسیدند. اما آنها در این مسیر فراتر از آنچه قبلاً تصور شده بود، پیش رفتند و به یک چارچوب فراگیر برای توافق احتمالی رسیدند. پس از گذشت دو سال و کشتار زیاد، همه این داستان‌ها ممکن است دیگر اهمیتی نداشته باشند.   اما در هر صورت این داستان، یادآور این واقعیت است که پوتین و زلنسکی مایل بودند برای پایان دادن به جنگ، امتیازهای فوق‌العاده‌ای را در نظر بگیرند. بنابراین، اگر زمانی کی‌یف و مسکو به میز مذاکره بازگردند، خواهند دید که روی میز مذاکره ایده‌های زیادی وجود دارد که می‌توانند در ایجاد صلح پایدار مفید واقع شوند. کانال عصر ایران در تلگرام

دیگر خبرها

  • زرنگ‌بازی سعید آقاخانی در «نون خ ۵»
  • پشت پرده استعفای فرمانده منطقه مرکزی ارتش رژیم صهیونیستی
  • خبر‌هایی از بزرگداشت هفته کارگر و عقیدتی سیاسی سپاه
  • پشت‌ پرده مذاکرات مسکو و کی یف / توافق روسیه و اوکراین چطور از دست رفت؟
  • فرج‌الله شوشتری به‌عنوان سرپرست معاونت سیاسی، امنیتی و اجتماعی استانداری سمنان منصوب شد
  • راه یافتگان جشنواره پرده‌خوانی و نقالی رضوی معرفی شدند
  • ‍ انتصاب سرپرست معاونت سیاسی استاندار سمنان
  • «رخنه» توان علمی و دفاعی کشور در صنعت هوافضا را به رخ می‌کشد
  • فرود آمدن هواپیمای اسرائیلی در ریاض
  • محمدحسن روزی‌طلب سرپرست اداره کل برنامه‌های سیاسی صداوسیما شد